دکتر حسین احمدی

سوابق علمی - پژوهشی

دکتر حسین احمدی

سوابق علمی - پژوهشی

ترجمه خلاصه مقالات انگلیسی و روسی همایش آذربایجان وآران

 

 

  

 

 

از خدا ـ حامیان پیشااسلامی تا حضرت خضر

(درباره یگانگی باورهای دینی مناطق جنوبی دریای کاسبی)

ویکتوریا آراکلووا[1]

 

 

منطقه جنوبی دریای کاسپی در طول سده ها محل برخورداهی فرهنگی بوده است. مردمان این نواحی همیشه از نظر وابستگی خاص خود به رسومات و سنتهای نیاکانشان جالب توجه بوده اند. این مردم پیش از هر چیز در باورها و قصه های عامیانه خود یک لایه فرهنگی گران سنگ و از آن میان شماری از عناصر پیشااسلامی و از جمله بقایای آگاهی مذهبی پیشااسلامی را که با زیر لایه های فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و سپس با رولایه های فرهنگ اسلامی در آمیخته است حفظ کردند. باورهای عامیانه کناره های جنوبی دریای خزر بمثابه نمونه ای درخشان از آمیختگی مذهبی موجب کثرت فرهنگ عامه بومی، گوناگونی انواع و یگانگی شخصیت ها شده است. مقاله من کوششی برای تحلیل شماری از شخصیت های موثق پیشااسلامی در باورهای عامیانه تالشی، بویژه خدا ـ حامیان متعلق به پرورش دهندگان گله های احشام، و دگرسازی و تبدیل کارکردهای آنها به شخصیت های اسلامی و مشخصاً به خضر پیامبر است. از جمله اهداف این تحلیل همچنین نشان دادن این نکته است که چگونه کارکردهای ایزد ـ حامیان پیشااسلامی از حوزه جانوران اهلی به طبیعت وحشی بسط می یابند، و چطور قلمرو اولیه خضر پیامبر یعنی محیط آبی امکان گسترش در حوزه فعالیت های انسانی می یابد. 

 

 

 


وضعیت استانداردهای اروپایی درخصوص حمایت از اقلیتهای قومی

در جمهوری آذربایجان دررابطه با تالشی ها

آتاخان آبیلوف[2]

 

 

کنوانسیون اساسی دررابطه با حمایت ازاقلیتهای قومی که ازسال 1994 به تصویب پارلمان جمهوری آذربایجان رسیده است از16 ژوئن سال 2000 به طورقانونی دراین جمهوری ازاعتباربرخورداراست

دربخش مقدماتی این معاهده اصول اساسی کنوانسیون مطرح می شوند: تعهدات امضاکنندگان معاهده درباره حمایت ازحقوق بشرواقلیتهای قومی ،حمایت جدی امضاکنندگان این معاهده ازاقلیتهای قومی درخاک جمهوری ،قانونگذاری واعمال سیاست دولتی متناسب کشورمطابق بندهای کنوانسیون دررابطه با دفاع ازاقلیتهای قومی توسط امضا کنندگان این معاهده اجرای این اصول ازسوی جمهوری آذربایجان دررابطه با« تالشی ها» تردیدهای جدی برمی انگیزد.

کنوانسیون اساسی حقوق زیررا تأمین می کند:

1)حق برابری (اما سیاست جمهوری آذربایجان نه درراستای تأمین برابری بلکه درراستای زیرپاگذاشتن خشونت بارآن است).

2)حق محافظت دربرابرآسیمیلاسیون (درجمهوری آذربایجان،سیاست آسیمله سازی تالشی ها مورد حمایت قرارمی گیرد).

3)آزادی بیان (نوروزعلی ممدوف،فرزند پرافتخارقوم تالش ،به خاطردرخواست رعایت این اصل جان خود را ازدست داد).

4)حق اقلیت قومی دراستفاده اززبان خود(زمانی که نمایندگان منتخب منطقه تالش حتی یک کلمه هم به زبا ن تالشی حرف نمی زنند وهیچ ارتباطی به نژاد تالشی ندارند اصلاً جایی برای صحبت درباره به کارگیری زبان تالشی درسازمانهای دولتی باقی نمی ماند).

5)حق استفاده ازنامهای مخصوص خود ( حکومت جمهوری  آذربایجان سیاست هدفداری درتغییرنامهای جغرافیایی ونژادی درمنطقه تالش اعمال می کند متأثر از همین حتی یک نقطه مسکونی نیز نمانده است که یک نام تالشی داشته باشد).

6)حق تحصیل وانجام تحقیقات علمی به زبان مادری (درجمهوری آذربایجان این حق فراهم نشده است).

7)حق محافظت دربرابرآزارواذیت جمعیت شناختی (حکومت جمهوری آذربایجان می کوشد ازهرطریقی که شده ترکیب نژادی ساکنین منطقه تالش را تغییردهد).

8)حق داشتن روابط آزاد وصلح آمیزبرای قومی که توسط مرزهای سیاسی ازیکدیگرجدا شده است (حکومت آذربایجان درقبال روابط فرهنگی تالشی ها با خویشاوندان ایرانیشان ، رفتاربدی دارد تالشی هایی که درتلاش برای برقراری رابطه با خویشاوندان ایرانی خود هستند ازسوی ارگانهای وزارت امنیت ملی جمهوری آذربایجان تحت تعقیب قرارمی گیرند).

کلید واژه ها: کنوانسیون اساسی، تالشی ها، زبان تالشی، اقلیت­های قومی، جمهوری آذربایجان 

 

 

 


ارمنه تات زبان ماورا قفقاز شرقی

در محدوده بین عثمانی، ایران و امپراطوری روسیه در قرون20 -18

آرسن آشوتویچ ها کوپیان[3]

 

 

منابع تاریخی معاصر آذربایجان درباره تاریخ و میراث تاریخی – فرهنگی اقوام و گروههای مختلف نژادی – فرهنگی ماورا قفقاز شرقی سکوت می کند. دراین بین، تاریخ آذربایجان در قالب تاریخ واحد و به هم پیوسته آذربایجانیها و حکومت آنها که در پروسه تکامل قانونمند نژادی، فرهنگی وسیاسی به وجود آمد، ارائه می شود. در دوره شوری این مسائل بدون توجه لازم مورد بحث وبررسی قرار می گرفتند. یعنی در چهارچوب وزمینه مفهوم « ملت افتخاری»  و ایدئولوژی شوروی.

پر واضح است که ماورا قفقاز شرقی به لحاظ تاریخی، ناحیه تماسها وارتباطات فعال بین نژادی و بین مذهبی بوده است. در نتیجه این ارتباطات متقابل، ترکیب جمعیتی با هویت پیچیده و مرکب شکل گرفت که بررسی تکامل نژادی – فرهنگی آن چه به لحاظ به وجود آمد مکانیسمهای تطبیقی موجودیت آنها و چه به لحاظ پیدایش برخی از قانونمندیهای فرآیندهای نژادی، سیاسی و مذهبی که در منطقه روی داده اند، از اهمیت برخوردار است.

درمنابع تاریخی و اسناد علمی قرون 20-18، از ساکنین قصبات ارمنی ماورا قفقاز شرقی تحت عناوین «ارامنه تات زبان» ، «ارامنه – تاتها» ، «تاتها- ارامنه» ، «تاتهای مسیحی یا گریگوریانها» یاد شده است.

از قرن 18 تا 20  ماورا قفقاز شرقی عرصه رقابت نظامی – سیاسی بین ایران، ترکیه  وامپراطوری روسیه می شود و بعدها در نتیجه سقوط امپراطوری روسیه و هجوم نیروهای ترکیه به منطقه (سال 1918)، واحد سیاسی جدیدی به نام آذربایجان شکل می گیرد.

برای ارائه تات زبان، این حوادث با تعقیب ها و آزارهای نژادی و مذهبی و کوچ اجباری همراه شد، برسرنوشت تاریخی این گروه تاثیر منفی گذاشت، منجر به دگرگونی ترکیب منحصر بفرد و نادر آن شد و باعث شد که منطقه یکی از بخشهای نژادی – فرهنگی خود را ازدست بدهد.

کلید واژه ها: تاتها، ارامنه، ارامنه تات زبان ، آذربایجانیها، آذربایجان، ترکیه ، امپراطوری روسیه، ماورا فققاز شرقی

 

 

 


فاکتور اختلاف شیعه وسنی درروابط متقابل ایران با خان نشینهای آسیایی میانه

دیدگاهها وریکردهای جدید

 نیگو را آلایوا[4]

 

 

در بیشترمنابع علمی موجود این موضوع مورد تائید قرارمی گیرد که خان نشین های آسیای میانه، مانند خان نشینهای بخارا وخیوه، که دراوایل قرن16 به وجود آمدند، تقریباً به صورت پیوسته ودائمی روابط خصمانه ای با ایران داشته اند ودلایل اصلی این خصومت را می توان مبارزه با سرخاک خراسان وهمچنین تقابل مذهبی(شیعه وسنی) عنوان نمود. برخلاف تصورات وعقاید متدوال، برپایه تحقیقات جدید می توان این نکته را مورد تائید قرار داد که مسئله مذهبی، فاکتوراصلی درروابط این دولتها نبوده است.

مسلما با درنظر گرفتن تاثیرمنفی شیعه وسنی در دوره قرون وسطایی، باید خاطرنشان ساخت که این مسئله به عنوان ابزاری درمواضع سیاسی مشخصی مورداستفاده قرارگرفته است. بخصوص، برای اتحاد وفرا خواندن نیروهای نظامی برسازماندهی لشکرکشی های به قلمروهای مرزی، فرماندهان ارتش های سرزمینهای مذکور اعلام درجنگ مقدس«جنگ مقدس (جهاد) علیه دشمنان » می کردند. همچنین با درنظرگرفتن تاثیر بالای مذهب، روسای حکومتها ازآن برای تثبیت جایگاه خود وساماندهی موقعیت داخلی کشورسود می بردند. منجمله، هدف اصلاحات مذهبی صورت گرفته توسط [شاه] اسماعیل اول که اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی وحکومتی بود، دروهله اول تضعیف پیروان وطرفداران زیرساختهای [مذهبی] سابق، فراهم آوردن زمینه برای به قدرت رسیدن سلسله جدید وتثبیت موقعیت آن درکشوربود. با این وجود،این خط مشی منجربه تغییرات زیادی درسیاست داخلی وخارجی ایران شد وتا حدی باعث ایجاد مواضع مناقشه ای دررابطه با دیگردولتهای اسلامی شد.اما براساس منابع واسناد موجودمی توان گفت که سیاست موسس حکومت صفوی ، نتوانست باعث توقف روابط متقابل تاریخی سنتی بین اقوام آسیایی میانه و ایران شود. بررسی این موضوع ازنقطه نظردیگری به ما امکان می دهد تا به تاثیر این نکته بپردازیم که مهاجرت بسیاری ازدانشمندان وشخصیتهای ادبی ایران به سرزمین های خراسان وآسیای میانه، به تبادل واغنای متقابل ارزشهای فرهنگی این اقوام کمک کرد.

پروسه روابط متقابل دومنطقه دربسیاری اززمینه ها بخصوص درمعماری، خوشنویسی، ادبیات، انتشارکتاب ومیراث فولکلور انعکاس یافت.

مناسبات فرهنگی وتجاری طولانی مدت وهمچنین فرآیندهای گوناگون جمعیت شناختی منجربه این شدند که درکنارگروههای نژادی دیگر، ایرانیها نیزدرترکیب جمعیتی خان نشینهای(خوارزم) وبخارا وارد شوند، همچنین این مناسبات باعث بوجود آمدن اشتراکاتی درآداب ورسوم، سنن وارزشهای ملی شدند.

روابط متقابل سیاسی ایران وآسیای میانه را باید بصورت ویژه ای خاطرنشان ساخت. قرن18-16 درآسیای مرکز، دوره فرآیندهای پیچیده ای بودند. نفوذ قبال کوچ نشین ازبک ازدشت قیچاق به آسیای میانه ولشکرکشی های استیلا جویانه محمد شیبانی (درقرن16) نقش مهمی دربوجودآوردن مناسبات جدید قدرت درمنطقه ایفا کردند. روابط متضاد ومناقشه ای بین حاکمان خوارزم وبخارا وهمچنین موقعیت ژئوپلیتیک آسیایی میانه، برسیاست خارج این خان نشینها نیزاثر گذار بود. 

 

 

 

آلبانی قفقاز- بحث ها وجدل­ها

آشوت آلکساندرویچ آروتیونیان[5]

 

 

به طورکلی پیرامون مسئله آلبانی قفقازمباحثات داغی بین تاریخ دانان آذربایجانی وارمنی درمیان است با درک ریسک هرتفسیرتاریخی مسائل موجود، ما تنها  فر ضیات معین را خاطرنشان خواهیم ساخت ودرمباحثات عمیق نخواهیم شد.

تاریخ دانان آذربایجانی بومی بودن نسب آذربایجانی هارا «ثابت می کنند» دراین معنا ،تاریخ نگاری ملی آذربایجانی رویهمرفته مبتدیانه سعی دارد خود را علمی نشان دهد.

درادعاهای اساسی مطرح شده ازسوی تاریخ دانان آذربایجانی درجریان مباحثات ،عمیق می­شویم موضوع ازاین قراراست که آذربایجانیها آلبانیها را به عنوان اجداد احتمالی خود مورد تعریف وتمجید قرارمی دهند.

آنها با توصیف آثارکتبی اصلی تمدن آلبانی با اطمینان می گویند که گویا همه ( این آثار)ازروی قصد به دست ارمنی ها نابود شدند –ابتدا( آنها ارمنی ها )این کاررا بطورمشترک با اعراب انجام داده اند وسپس درجریان به اصطلاح هجوم دوم برای نابودسازی سیستماتیک منابع کتبی درقرن 19 این کارصورت گرفته است.

اما درمورد تاریخ دانان ارمنی بایدگفت که دلایل وبراهین آنها درست تراست . آنها معتقدند که درقرون اولیه گسترش مسیحیت وتا قرن یازده درمحدوده ماوراء قفقاز، آذربایجانیهای « کهن» ساکن نبودند.

بخصوص دررابطه با مسئله زمان پیدایش عنصرنژادی ترکی درماوراء قفقاز، تاریخ دانان ارمنی دلایل کاملاً مهمی را مورد توجه قرارمی دهند .

زبان آذربایجانی به گروه اوغوززبانهای ترکی تعلق دارد به همین دلیل خزرها و سایرترکها که می توان ازنفوذ آنها درماوراء قفقازتا قرن 11 صحبت کرد به گروه کاملاًمتفاوتی ازخانواده زبانهای ترکی مربوط می شوند.

درزمانهای اخیرتاریخ نگاری ارمنی ،شروع به «تدوین» اصول «تمدن مرکزی » با درنظرداشتن اتحاد ارمنی – اودینی (ارمنی – لزگی ) که به دست آذربایجان ازبین رفت نموده است .

در این مورد  این موضوع مورد تأئید قرار می گیرد که عنصرارمنی – لزگی – ایرانی (تالشی ها ، ها مشارینی ها) پایه نژادی اصلی آلبانی قفقازبود علاوه براین ،این نکته روشن می گردد که ارمنی ها درآلبانی قفقاز هرچه بیشترو بیشترارتباط خود را با دنیای مسیحی ارمنی – اودینی (آلبانیایی) بومی افزایش داده اند.

درهمان زمان درجریان آذربایجانی سازی قفقاز، عنصرارمنی – اودینی ناپدید شد ومنجربه ازبین رفتن دولت آلبانی شد.

در15-14 ماه می سال 2008 ، درپایتخت روسیه ، سمپوزیوم علمی بین المللی با موضوع «آلبانی قفقازواقوام لزگی :میراث تاریخی – فرهنگی وعصرحاضر» برگزارشد که وزارت توسعه مناطق روسیه وزارت امورخارجه ، دومای دولتی فدراسیون روسیه وانستیتوی زبانشناسی آکادمی علوم روسیه به ابتکارخود مختاری ملی – فرهنگی لزگی فدرال آن را سازماندهی کرده بودند

دراین سمپوزیوم بیش از100 نماینده ازکشورهای روسیه، اتریش ، ارمنستان ، گرجستان، سوئیس ودیگرکشورها شرکت کردند برگزاری سمپوزیوم با این موضوع، اعتراضات شدید جمهوری آذربایجان را برانگیخت. تاریخ دانان جمهوری آذربایجان، بحث درباره تاریخ و فرهنگ آلبانی قدیم خارج از زمینه و چارچوب «ترکی» را تلاش روسیه برای متشنج کردن روابط بین قومی درشرق آذربایجان شمردند.

دراین سمپوزیوم سعی می­شد که تاریخ، میراث فرهنگی، فولکلور و آثارآلبانی قفقازبه لزگی ها منسوب شود و این عقیده درنزد لزگی­ها شکل بگیرد که قسمت بیشترخاک آذربایجان به آنها تعلق داشته است. بدین ترتیب سعی شد که توجه لزگی ها به تعلق تاریخی این منطقه به قوم آنها معطوف شود. 

 

 

 


تخیل درباره «آذربایجان جنوبی» خلق یک دولت ـ ملت

گورگ آوتکیان[6]

 

 

پوشش رسانه ای موضوعات مربوط به جمهوری اسلامی ایران در چند سال اخیر بیشتر تنها محدود به مسأله قدرت هسته ای و ارائه دلایل درباره طرح های تولید جنگ افزارهای کشتار جمعی محدود شده است، در عین حال به نظر می رسد موضوعات دیگری شامل ملی­گرایی و اقلیت ها در ایران مورد توجه قرار نگرفته­اند. بهر روی، مطالبات مربوط به وجود مسائل اساسی همچون رفتار غیرمنصفانه با اقلیت ها پیوسته مطرح می شود و شبکه منسجم و مدرن تارنماهای ارتباط جهانی (اینترنت) در راستای برانگیختن مسائل اعراب، کردها، بلوچ ها، ترکمن ها، و ترک زبانان یا آذربایجانی های ایران رشد کرده است. در چنین شبکه ای آذربایجانی ها به صورت آذری یا آذربایجانی مورد خطاب قرار گرفته اند و بیشتر با اهالی جمهوری آذربایجان واقع در امتداد مرز رسمی شمال ایران یکی دانسته شده­اند. پژوهش حاضر بر آنست که با بررسی مورد خاص ناسیونالیسم ترکی آذربایجان در ایران تناسب اصطلاح «آذربایجان جنوبی» و نیز تشدید رابطه ناسیونالیست های آذربایجانی با نویسندگان و رسانه های بیگانه ای را که از این موضوع سود می برند مورد تردید قرار دهد و همانطور که فرضیه موردنظر ما در این مقاله بر آن دلالت دارد و برای آن استدلال می کند نشان دهد که این مطلب در درجه نخست از امور داخلی ایران و مسأله ای میان دولت و اتباع آن کشور است. مقاله حاضر همچنین موضوع را از عصر کنونی، و مشخصاً از آنجایی دنبال می کند که شماری از فعالان سیاسی به ترویج اندیشه «وطن تقسیم شده»، فراخواندن آذربایجانی­های «شمالی» و «جنوبی» به اتحاد، و بدینسان ترسیم ملت و کشوری متمایز و دارای همین نام پرداخته اند. این فعالان سیاسی کوشیده اند برحسب پان ترکیسم به اتحاد دو آذربایجان و جدایی بخشی از آن از ایران و تلاش برای ایجاد تغییر در نقشه جمهوری اسلامی بپردازند. همچنین به تلاش­های نهان و آشکار برخی حلقه های سیاسی در کشور همسایه ترکیه و جمهوری سابق اتحاد شوروی آذربایجان به این فعالان سیاسی توجه ویژه ای مبذول خواهد شد. 

 

 

 


حزب ایرانگرا در بین داغستانی­های نیمه اول قرن 19

تیمیر لان آیت بروف[7]

 

 

منظورازحزب ایرانگرا درکوههای داغستان قرن 19 سازمانی متشکل ازگروهها واشخاص بانفوذی است که معتقد بودند که منافع ملی آنها مستلزم کمک نظامی ازسوی آنها به ایران قجری می باشد که درمقابل امپراطوری روسیه قرارگرفته است.

این سـازمان ازسوی ایران حمایت مالی می شد وآشکارا به روابط خود با فرماندهی ارتش قاجارادامه می­داد فعالیت این سازمان درمجموعه ای ازمنابع داغستانی که به عربی نگاشته شده اند منعکس شده است.

درزمان صفویان درمیان داغستانی­های مستقل مخصوصاً در بین آوارها تمایلات ایرانگرایانه وجود داشت حوادث نیمه اول قرن 18 با عث ازبین رفتن این احساسات وشوروشوقها شد اما تا اواسط قرن 18 این احساسات جان گرفتند:

بین ایرانیها وارتش آواری – آجاری های ماوراء قفقازی «صلح» برقرارشد و«سرکرده های » آنها به سوی نادرشاه « آمدند».

درسال 1748 سپهسالارامیرارسلان اسنادی برای حکومت برقلمروها به گونه ای ایرانگرایانه دربین کوه نشینها وآجارهای آماده ومتمایل داغستان پخش کرد وهمچنین درماوراء قفقازشرقی از«ارتش داغستان» استفاده کرد ابراهیم شاه این اسناد را مورد تأثیرقرارداد.

حزب ایرانگرا درسالهای جنگ اول روسیه – ایران درقرن 19 ،به یک فاکتورواقعی وعملی تبدیل شد. رئیس این حزب الکساندربا گرایتونی (آلیکساندی درزبان آواری ) بود که درمیان آوارهای هم مرز با کاختی – درمیان آنتسوخی ها ساکن شده بود .

پدران واجداد آنتسوخی ها به عنوان محافظ درنزد ایراکلی خدمت می کردند الکساندر«والی گرجستان» درجهت منافع ایران فعالیت می کرد او در حالی که درآنتسوخا ساکن بود وروابط خود را با ایمرتی­ها ، کاختی­ها وهمچنین با آجارها با پدرامام آینده ،حمزه گوتساتلینی ، باتلتلینها وشاهزاده آنها با آراکانها وآندیها حفظ کرده بود.

حزب ایرانگرا درحال تدارک همه این سربازان «علیه روسهای پیمان شکن » و«علیه گرجیها»بود وهمه این کارها را درچارچوب «جنگ مقدس» انجام می داد چونکه «بابا سردارشاه » قاجار به «نزدیکی گنجه و شوش» رسیده بود.

سورخای خان دوم حکمران کازیکوموخ و کورا که با عباس میرزای قاجارروابطی داشت نیزعامل مهمی درحزب ایرانگرا بود درمنابع داغستانی نوشته شده به زبان عربی به این مورد اشاره شده است.

هدف مهم علوم مربوط به این حوزه  شفاف سازی ودرک مفهوم اسناد عربی مربوط به روابط رهبران ایران با ائمه داغستان و چچن می باشد. 

 

 

 


گره ماوراء قفقاز درسیاست قدرتهای بزرگ دراواسط قرن 18

و تلاش برای بازکردن آن با دستهای بیگانه

ایلیا واسیلیویچ توروپتیسین [8]

 

 

پس از سقوط دولت صفویان، ماورا قفقاز به عرصه ای برای مبارزه  بین ایران، روسیه و ترکیه، که می کوشیدند از ساکنین محلی و با به بازی گرفتن احساسات ملی و مذهبی آنها، در جهت منافع خود سود برند.شاخصه ویژه سیاست این قدرتها استفاده از مناقشات سیاست داخلی با هدف بی ثبات سازی موقعیت منطقه بود.

در تاریخ نگاری این وقایع نکته هایی در خصوص نقش ترکیه در سازماندهی فعالیت تخریبی در محدوده ماورا قفقاز بیان شده است.همچنین ایران هم از در جهت منافع خود از مناقشات بینابین و کشتار متقابل میان فئودالهای گرجی سود می برده است و بسته به موقعیت از شاهزادگان مختلف گرجی حمایت کرده است.دولت روسیه نیز به همین منوال برنامه هایی داشته است.

این سیاست در دهه 40 قرن 18 نمود روشنتری یافت، یعنی زمانی که دولتهای ذینفع کم وبیش جذب وقایع سیاسی روی دهنده در ماورا قفقاز شدند.در "شرح مختصر تاریخی مناسبات سیاسی روسیه با امپراطوری عثمانی.بخش سوم.سالهای 1741-1762" در اینباره خاطر نشان می شود که بهانه آغاز جنگ ترکیه علیه ایران پیامهایی مبنی بر قیام صفی میرزا در آنجا، بودند ."ترکها تصمیم گرفتند که غاصب تخت سلطنت را مورد حمایت خود قرار دهند، زیرا می پنداشتند که شاه از اینکه مخالف وی مورد حمایت شدید قرار گرفته، مرعوب شود".

محققان آذربایجانی معتقدند که ترکیه چون قصد تضعیف نادرشاه از طریق سازماندهی و پشتیبانی قیامها در قلمروهای تحت اختیار وی را داشت، تصمیم گرفت از قیام شیروان (سالهای 1743-1744) برای به راه انداختن سراسری اغتشاشاتی در ایران سود برد.لویاتوف می نویسد:"ترکیه با استفاده از نفرت توده های مردمی آذربایجان از نادرشاه در پی آن برآمد تا شخصی به نام صفی میرزا (یا آنگونه که او را طور دیگری یعنی سام میرزا می نامیدند )، که خود را به جای پسر شاه حسین جا زده بود، را به شیروان بفرستد".عبدالله یف نیز چنین نقطه نظری دارد.او می نویسد:"منابع حاکی از آن است که ترکیه از سام میرزا حمایت می کرده است و او آب در آسیاب مقامات ترکی می ریخته است.تضعیف و تخریب نیروهای رقیب از درون به نفع ترکیه بود و این کشور می کوشید از طریق سام میرزا ماورا قفقاز را به تصرف درآورد".

محققانی مانند آرونوف و اشرفیان توصیف دیگری از وقایع ارائه می دهند.بر اساس اطلاعات آنها، سام میرزا که رهبری قیام در شیروان را بر عهده داشت، دعوت به مبارزه در برابر ترکیه کرد.با این وجود پس از سرکوبی قیام شیروان، زمانی که سام میرزا اسیر شد و تسلیم مقامات ایرانی گردید، آنها وی را به ترکیه تبعید کردند.در عین حال مولفان مذکور خاطر نشان می شوند که قسطنطنیه رسما مزدور دیگری را که او را به جای شاهزاده ای از خاندان صفویان یعنی صفی میرزا جای زدند، مورد حمایت قرار داده بود.

 بطور قطع و یقین بررسی این وقایع، مسائل جدیدی را که در ارتباط با شفاف سازی موضع ترکیه در قبال مزدور "خودی" و "غریبه" و تبیین روابط متقابل آنها می باشند، در درجه اول اهمیت قرار می دهد، چونکه مقامات ایرانی سام میرزا را به سوی صفی میرزا فرستادند، با این استدلال که آنها "قوم و خویش" بودند.شفاف سازی پیرامون این مسئله این امکان را فراهم می آورد که بتوان اطلاعات محرمانه ای که در بهار سال 1744 از گرجستان از سوی شاهزاده گیو آمیلاخواری به روسیه رسیده را مطرح ساخت.

ترکیه فعالانه به مزدور و غاصبی به نام صفی میرزا، که از حمایت این کشور برخوردار بود و مدتی طولانی در ترکیه زندگی بسر برد، امید بسته بود.نقشه فرماندهی ترکیه این بود که با عملیاتهای هماهنگ با ملاکان قفقازی از دو طرف به تفلیس حمله کند.همزمان نیز باید در جبهه استراتژیک دیگر حمله ارتش ترکیه به شهرهای گنجه، ایروان و تبریز آغاز شود.پس از اشغال این مناطق به دست نیروهای ترکیه، "شاه" صفی میرزا می بایست به ایران حمله کند.در صورت شکست حمله او بایستی در کارس بماند.

نبرد علیه نیروهای ایرانی که در آذربایجان پراکنده شده بودند، در جهت منافع قسطنطنیه بود، اما دعوت از ملاکان داغستانی برای حمایت صفی میرزا به سام میرزا که در شیروان مشغول فعالیت بود، مربوط نمی شد.قسطنطنیه دست نشانده خود را در کاخ پادشاهی ایران داشت و در آنجا مایل به تقسیم قدرت با دیگر مزدوران نبودند.حمایت از سوی ملاکان داغستانی به نفع ترکیه بود، بهمین دلیل پذیرفتن این امر که هر دو شاهزاده دروغین باید از خاندان صفوی ها باشند، در آنجا ضروری شمرده می شد.آنها را فوم و خویش یکدیگر اعلام کردند: سام میرزا به عنوان "برادر زاده شاه" صفی میرزا که به طور رسمی مورد حمایت ترکیه بود، اعلام شد.

وقایعی که در بهار سال 1744 در ماورا قفقاز روی دادند به ما امکان تایید این نکته را می دهند که قسطنطنیه از هر دو مزدور نیز در جهت منافع خود سود برده است.بر این اساس "شاه" صفی میرزا می بایست در اردوگاه نیروهای ترکیه در کارس حضور می یافت و از آنجا عملیتهای نظامی را فرماندهی می کرد، به "برادرزاده شاه" یعنی سام میرزا نیز وطیفه فرماندهی (پرچمداری) جنگ در محدوده گرجستان محول شده بود.در آوریل سال 1744 قوای ترکیه به فرماندهی سام میرزا دست به سازماندهی حمله ای به گرجستان زدند و از رودخانه کر عبور کردند.در همان زمان پیشروی نیروهای ترکیه در ارمنستان و آذربایجان آغاز شد.اما جمعیت بومی در همه جا از نیروهای ترکیه خوش آمدگویی نکردند.بخشی از فئودالهای گرجی تحت حمایت ایران به مقاومت در برابر اشغالگران پرداختند.ساکنین سلوبود که در راه سرحدات روسیه به ایروان واقع شده نیز از پذیرش اطاعت "شاه" صفی میرزا خودداری کردند و به همین دلیل بیرحمانه به دست ترکان نابود شدند.

نتیجه اختلاف ترکی-ایرانی به خوبی آشکار است:نیروهای ترکیه و افراد داوطلب داغستانی در تمام جبهه ها از ارتش ایران شکست خوردند.اما وجود اطلاعات متناقض در تاریخ نگاری در خصوص صفی میرزا و سام میرزا به ما اجازه بررسی دقیق نقش این شخصیتها در تاریخ ماورا قفقاز را نمی دهد.اطلاعات آرشیوی جدیدی که ما به دست آورده ایم این امکان را می دهد که بتوان این نقص را جبران کرد، توصیف بهتری از وقایع روی دهنده ارائه داد و همچنین تصوری از فعالیتی که مقامات روسی در جمع آوری اطلاعات جاسوسی راجع به وقایع روی دهنده در قفقاز بصورت مخفیانه انجام می دادند، به دست آورد.

نامه مگاری مخفیانه با هوادارن گرجی شاهزاده باکار واختانگوویچ که به خدمت روسها درآمده بود، حاکی از آن است که روسیه اهمیت زیادی برای وقایع روی دهنده در قفقاز قائل بوده، موقعیت بوجود آمده و تفسیم قوا را مورد تحلیل قرار داده و می کوشید این فاکتورها را در سیاست خارجی خود در شرق، مورد توجه قرار دهد.

در تکمیل و توضیح این موارد می توان گفت که روسیه در شرایط جنگ با سوئد (1741-1743) و معاهده های صلح منعقده با ایران و با ترکیه، در این دوره، موضع مقتدرانه، برنامه ریزی شده و فعالی در قبال ماورا قفقاز اتخاذ کرده بود.مبارزه ای که میان دو قدرت آسیایی در جریان بود، منافعی برای روسیه در پی داشت، چونکه این جنگ باعث تحلیل رفتن نیروی آنها می شد و حواس آنها را از دیگر جنبه های سیاست خارجی یعنی جایی که منافع ولی روسیه در آن بودندف منحرف می ساخت.

نامه نگاری تاتی شیف، حاکم آستراخان با روسای امور خارجه حاکی از آن است که در شرایط تشدید روابط روسیه و ایران، روسیه در صدد برآمد که به کمک طرفداران شاهزاده گرجی، باکار واختانگوویچ در قارتلی، و همچنین اقوام قفقاز شمالی که نقش نیروهای کمکی در پشت جبهه دشمن را داشتند،اتکا کند.این نیروها بایستی با پیشروی خود در مقابل نیروهای ایرانی بخشی از نیروی دشمن را به طرف خود جذب می کردند.

این سناریو تنها به دلیل کاسته شدن از میزان تشنج در روابط بین روسیه و ایران عملی نشد، زیرا ایران توجه خود را معطوف ترکیه ساخت که تحت فرماندهی صفی میرزا به فعالیتهای نظامی در ماورا قفقاز دست می زد. 

 

 

 


وارد کردن نیروهای شوروی به شمال ایران دراوت سال1946

(براساس مدارک واسناد آرشیو)

آلکساندر اوریشیف[9]

 

 

دراین مقاله، دلایل وارد کردن نیروهای شوروی به ایران دراوت سال 1941، روشن می شود، مبنای حقوقی این عملیات مورد بررسی قرارمی گیرد. توصیف دقیقی ازعملیات جنگی درخاک شمال ایران صورت می گیرد. فعالیتهای رضاشاه پهلوی که « تاکتیک مقاومت غیرفعال» را برگزیده بود، ارزیابی می شود. سطوح عملیاتهای نظامی ارائه می شوند. حقایق مربوط به غنائم ارزشمندی که به دست نیروهای شوروی افتاد، آشکارمی شوند وسرنوشت سربازان وافسران ایرانی که به اسارت شوروی درآوردند مورد بررسی قرار می­گیرد. عکس العمل ساکنین بومی به ورود نیروها منجمله طبقات وقومیتها اجتماعی مختلف(آذربایجانی­ها) ، ارمنیها وکردها) نشان داده می شود. منابعی که به عملیات ایرانیها اختصاص دارد مورد بررسی قرارگیرد. جریان مصادره دارئی های ایرانی که توسط مقامات نظامی شوروی صورت گرفته، آشکار می شود. نقش ایران درجنگ جهانی دوم ونقش اقوام آن درمبارزه با فاشیش­های آلمانی نشان داده می­شود. 

 

 

 


آلبانی قفقازدرقرن  قبل ازمیلاد  میلادی 

الیاس بابایف [10]

 

 

پیدایش حکومت آلبانی دربخش جنوب شرقی قفقاز، نتیجه توسعه اجتماعی- اقتصادی چندین ساله کشوربود، عوامل خارجی نیزبراین پروسه تاثیرگذاربودند.

طبق منابع مکتوب، دراواسط قرن قبل ازمیللا، قفقاز جنوبی جزء امپراطوری هخامنشیان بود. یافته های باستانشناسی نیز موید این مطلب است. اولین بار درجریان لشگرکشی اسکندر مقدونی به مشرق ازآلبانیها نام برده می شود. درنبردی که نزدیک گوگامل درگرفت، دسته مبارزان آلبانی درلشگرهخامنشیان درجنگ شرکت داشتند. ظاهراً دراین زمان متمرکزسازی وتقویت قبایل آلبانی به پایان رسیده بود. مطابق اطلاعات مورخ یونانی، استرابون، درآلبانی به 26 زبان صحبت می شد درمیان آنها، قبایل قفقازی زبان، ایرانی زبان و ترک زبان وجود داشتند. همه این قبایل درشکل گیری ملت ومردم ذخیل بوده اند.

حفریات باستانشناسی چندین ساله که درمحدوده آلبانی تاریخی صورت گرفته، درکنار اطلاعات منابع مکتوب، حکایت ازسطح بالای فرهنگی مادی ومعنوی حکومت دارد. درآلبانی قفقاز، رشد سریع شهرسازی به چشم می خورد. پلینی بزرگ وگلاودی پتولومی، مولفان باستانی، 29 شهر ودیگرنقاط مسکونی بزرگ آلبانی را ذکرکرده اند. دربرخی ازمناطق حفریانی صورت گرفته است. بناهای بزرگ اجتماعی، دفاعی، مسکونی وتولیدی مورد بررسی قرارگرفته اند. دراین رابطه، حفریات قبله، مرکز آلبانی ازاهمیت ویژه ای برخورداراست. 

 

 

 


نقش تشیع در شکل گیری حکومت صفویان

خاتونا بائیندو راشویلی[11]

 

 

اصل ونسب سلسله شیوخ شیعی ازخاندان صفویها به قرن13، یعنی زمان فرمانروائی مغول باز می گردد. دردوره ظلم وفشار شدید استیلاگران مغول درسرزمینهایی که تحت سیطره مالکان اجنبی قرار داشتند، طریقتهای صفوی- درویشی به صورت خود جوش به وجود آمدند، برخی ازآنها ازشهرت دربین صنعتگران وکشاورزان سود می بردند.یکی ازاین طریقتها ی درویش دراواخر قرن 13 دراردبیل، یکی ازشهرهای آذربایجان شکل گرفت. این طریقت وطایفه شیوخ، نام خود را ازشیخ صفی الدین اسحاق الموسوی الاربیلی(سالهای 1334-1252م) گرفت که مورد احترام بود و از تقدیس برخورداربود. براساس روایات رسمی، پایه گذر خاندان صفوفیان شیخ صفی الدین اردبیلی، نسل بیست ویکم موسی کاظم(ع)، امام هفتم شیعیان، وخلف بلا واسطه علی [ع] وفاطمه [س] ، دخترپیامبر[ص] درنسل بیست وششم می باشد.

درنیمه دوم قرن 14 وبخصوص درقرن 15 ، طریقت اردبیل مریدان بی­شماری نه تنها درآذربایجان، بلکه در روم، فارس، عراق عجم، گیلان وتالش داشت. درپاسخ به این سوال که چه زمانی صفویان تشیع را پذیرفتند، نظر واحدی دربین محققان وجود ندارد. دراوایل قرن16، تشیع نقش تاریخی بزرگی درایجاد حکومت قزلباش ایفا کرد. ستایش مرارتها ورنجهای ائمه (بخصوص حسین[ع] وعلی[ع] ) ازجایگاه مهمی درتشیع برخورداراست وهمیشه توجه واشتیاق کشاورزان را که زندگی آنها به رنج وعذاب حقیقی شباهت دارد، جلب می کرد. تشیع، سمبل مبارزه دربرابرظالمان وزورگویان سنی وتلاش برای زندگی عادلانه شد. 

 

 

 

 


 ریشه های کهن ایران در سنتهای موسیقایی اهالی قفقاز

النا پانچنکو[12]

 

 

هنر موسیقی اهالی قفقاز در میان هر کدام از گروههای قومی ساکن منطقه هنری کاملاً متمایز بوده، و افزون بر آن دارای بنیان های ایرانی کهن و ترکی است. ذوق شگرف موسیقایی غزل فارسی آن را قادر ساخته که نه تنها گونه ای از فرهنگ موسیقایی سده های میانه ایران را به پیش برد بلکه حتی به بنیان فرهنگ موسیقایی شماری از اقوام قفقاز نیز بدل شود. نغمه های تغزلی سروده شده توسط استادان ایرانی و آذربایجانی (ارانی) که از نظر گستره شگرف رده های آوازی، تنوع تصاویر تزیینی آهنگین، و نواهای زیبای تغزلی باهم تفاوت داشتند مورد پسند جهان اسلام در سده های میانه قرار گرفتند و دیگر ملتها آنها را تقلید کردند.

یکی از گونه های اصلی موسیقی اسلامی بنام نوبت (نوبه) از چندین بخش تشکیل می شد. بیشتر این بخشها سازنواخته ها و ترانه های آهنگینی بودند که برای جان دادن به گام های موسیقی جایگزین همدیگر می شدند. گروه کوچکی از همسرایان و یک تک خوان به همراهی گروهی از نوازندگان سازهای جمعی نوبت را اجرا می کردند. بعدها گونه های دیگری از موسیقی که به نوبت نزدیک بودند مانند فصل توسط ترکان، دوازده مقام توسط ایغورها، دوازده دستگاه در ایران جایگزین آن شدند. دستگاه همیشه توسط خواننده بصورت تک خوانی با چندین ساز سنتی موسیقی و شماری نوازنده اجرا می شد. بنیان این گونه موسیقایی یعنی دستگاه بر پایه سرایش غزلیات بصورت قطعات نمایی و به سبک قرائت عروضی استوار است. این قطعات را می توان در لابلای سازنواخته های آهنگین و غنایی ترانه هایی جای داد که در مقام از پی هم می آیند. مقام موسیقی آذربایجان با سنتهای موسیقایی مشرق زمین همچون تقسیم ترکی، دستگاه ایرانی، نوبت عربی، مقام اویغوری، و راگای هندی پیوند دارد. مقام نه تنها در میان آذربایجانیها بلکه در میان گروههای قومی ساکن در آذربایجان مثل تات ها، آوارها، تالش ها، لزگی ها، تاتارها، و دیگران دارای محبوبیت است.

کلید واژه ها: فرهنگ موسیقیایی، ریشه های کهن ایرانی، غزل، مقام 

 

 

 


مجموعه تدفینی زرتشتی نزدیک دربند

مرتضی حاجی اف[13]

 

 

غار صخره ای (به مساحت 7/1 در 6/3 متر و به ارتفاع 2/1 متر) با دو ورودی مستطیل شکل پیکانی (حفره های ورودی) نزدیک دربند (داغستان جنوبی) کشف و بررسی شد. دو گودال درازای شیب دار و چهار گوشه در غار یافته شد. غار یاد شده با دو دخمه (گودال هایی برای نهادن پیکر مردگان در آن) و استودان (جایگاهی برای گذاشتن استخوان های مردگان) به عنوان صخره مجموعه تدفینی زرتشتی (در فارسی میانه دخمگ) تلقی می شود. بناهای یادبودی مشابهی از دوره ساسانی در استان فارس واقع در ایران (در کوه رحمت، حسین کوه نزدیک تخت جمشید، استخر، و نقش رستم) شناخته شده اند. تاریخ دخمه در بند (سده های ششم تا هفتم میلادی) بر پایه دخمه های شبیه به آن تعیین شده و با دوره ای در ارتباط است که ساسانیان بیشترین نفوذ را در دربند داشته اند.

در سده های سیزدهم تا پانزدهم میلادی نزدیک غار بنای کوچکی (به مساحت 2 در 3/2 متر و به ارتفاع تقریبی 4/2 متر) با درگاه و اجاقی در کنج ساخته شد. گور مرد سالمند در گودالی کم عمق که با پوششی از سفال خاکستری رنگ پوشیده شده بود در کف غار کشف شد. دو سکه مسین (احتمالاً در عمل به دعاهای سدیوشت یشت و انجام مناسک شب گیری) در دو سوی جمجمه گذاشته شده بود. سکه ای سیمین (تنگه شیروانشاه فرخ یسار به تاریخ هـ . ق 875/71-1470) در لایه پایین تر اطاق یافت شد. غار دارای حصار گور دومی را ارائه می دهد که در تورفتگی صخره کوچک طبیعی نزدیک به گور اولی یافته شده و استخوان های اسکلت مردی سالمند را بی توجه به نظم کالبدی بدن، با آراستگی و سلیقه تمام، در آن گذاشته اند و از آن می توان به استودان تعبیر کرد. بنا با «خانه مردگان» یا «خانه زایش و مرگ» (نساخانه، زاد و مرگ خانه) زرتشتیان متأخر مقایسه شده است و نشان دهنده اجتماع آنان در دربند و در برگیرنده قفقاز شرقی در ناحیه اسکان زرتشتیان در این دوران است.

کلید واژه ها : دربند، کیش زرتشت، دخمه، استودان، ساسانیان 

 

 

 


جابه جایی آوارها و اقامت آنها در تسور(بخش شمال غربی آران) در زمان معاصر

شعبان حافظ اف ماگو مدویچ[14]

 

 

طبق آخرین سرشماری در آذربایجان در سال 1999، جمعیت آوارها 50 هزار و 900 نفر است. اما این آمار تردیدهایی جدی در نزد محققان بر می انگیزد. موضوع این است تحلیل جریان جمعیت آوارها در ناحیه­ی کاتال (در حال حاضر، نواحی بلوکان و کاخ جمهوری آذربایجان) حاکی از آن است که آوارها همیشه حدود دو سوم جمعیت این منطقه را تشکیل می داده اند. مثلا طبق اطلاعات  سال 1830، 9 هزار و 700 خانوار یعنی حدود 50 هزار نفر در این ناحیه زندگی می کرده اند. آوارها70 آنها یعنی حدود 35 هزار نفر را تشکیل می داده اند. در سال 1886، در محدوده ی ناحیه ی زاکاتال، کمی بیش از 40 هزار و در سال 1908، 47 هزار آواری زندگی می کرده اند. در سال 1912 ،81 هزار و 100 نفر در ناحیه ی زاکاتال ساکن بوده اند، «آواری های کوه نشین که 7/64% جمعیت ...» یعنی 52 هزار و 500 نفر را تشکیل می داده اند، برتری داشته اند.

نتیجه چیست؟در سال 1912 جمعیت آوارها 52 هزار و 500 نفر و در سال 1999، 50 هزار و 900 نفر بود. آوارهایی که تا قبل از فروپاشی امپراطوری روسیه حدود 3% جمعیت منطقه ای را که بعدها در ترکیب جمهوری آذربایجان قرار گرفت، تشکیل می داده اند، در حال حاضر، طبق آمار رسمی جمهوری آذربایجان، 6/0% جمعیت همین منطقه را تشکیل می دهند. با ملاک قرار دادن این نسبت ها، جمعیت آوارها در حال حاضر باید کمی بیش از 250 هزار نفر باشد. اما با در نظر گرفتن آسیمیلاسیون زبانی آوارهای منطقه ی کاخ(12 هزار نفر در اوایل قرن 20) و همچنین حدود 20% آوارهای مناطق زاکاتال و بلوکان، براساس حساب بسیار دقیق پژوهشگران علمی، جمعیت آوارها حدود 160-170 هزار نفر خواهد بود.  

 

 

 


زیان­های رایج در اران

زیور حسین اف[15]

 

 

منطقه اران که بیشتربا اسم آلبانی همچنین آغوان، آرّان و یا تزاری آلبان نیز در تاریخ ثبت شده است بیشتر در شمال ارس، ارمنستان، گرجستان و جنوب داغستان بوده است.

 این منطقه اغلب در ترکیب امپراتوری­های موجود هم­زمان خود در سرزمین­های مجاور، مانند هخامنشیان، ساسانیان و غیره به سر برده و نهایت در سده­ی هشتم میلادی با ورود عربها به خاک ایران که در ترکیب آن امپراتوری، سقوط کرد. مرکز این دولت نخست شهرقبله و بعدها هم شهر بردع بود که در این دو شهر هنوز هم آثار تاریخی آنان باقی مانده است.

به دلیل طولانی بودن عمر، وسیع بودن مرزهای آن و هم قرار گرفتن این دولت بر سر راه مهاجرت کنندگان از شرق به غرب جمیعت آن هم متشکل از چند قبیله بوده است. به طوری که این دولت در منابع قدیم یکی از دولتهای دارای طوایف متفاوت زیاد به شمار می رود. بر اساس معلومات استرابون، جمیعت این منطقه عبارت از بیست و شش طایفه بود که به زبانهای گوناگون حرف می زدند و دارای یک زبان واحدی نبوده اند. چنان­که استرابون به این اشاره کرده است، " آنان به سختی با هم ارتباط برقرار می­کردند". ولی بر اساس نوشته های محققین اغلب آن زبانها، زبانهای مستقل نبوده بلکه لهجه های چند زبان بود. در میان این زبانها لهجه­های مختلف از زبان­های ایرانی و ترکی و زبان­های شمالی و شرقی قفقازی وجود داشت که هنوز هم پاره ای از آن لهجه ها باقی مانده است.

بدین ترتیب دراین مقاله سعی بر آن است، درباره­ی تعدادی از زبان­های رایج و گسترده و مهم در منطقه آلبانی- آران بحث شود.

کلید واژه ها: زبان، آرّان، آلبانی، زبان­های ایرانی، زبان­های ترکی، زبان­های قفقازی 

 

 

 


تضعیف زبان­های محلی نتیجه اعمال سیاست آسیمیلاسیون و تغییر نژاد اقوام منطقه قفقازمیانه شرقی

(بعنوان مثال،زبان تالشی ودیگرزبانهای ایرانی ).

صابرحسین اف شیندانی[16]

 

 

اوضاع زبانشناختی درقفقازمیانه شرقی ( آران ،شیروان) دردوره تاریخی وضعیت زبانهای آران وآذربایجان قبل ازاستیلای روسیه تاثیرانحلال خان نشین تالش برمسیررشد وتکامل زبان تالش ازبین رفتن تدریجی زبان فارسی درمناطق آران، شیروان وتالش .

 تأسیس مدارس روسی – تاتاری واهداف آنها او.اوایل دوره شوروی ازلحاظ فرهنگی نژادی .دلایل انحلال مدارس تالشی وکاهش استفاده اززبان تالشی درسطح دولتی . نتایج سیاست  نژادی شوروی واستالینی برای زبانهای محلی آران وشیروان.

اعمال فشاروسرکوبی رژیم شوروی درقبال قوم تالش .مقاومت تالشی ها دربرابر آسیملاسیون اجباری ،مبارزه برای حفظ زبان تالشی ، مذهب ، فرهنگ وهویت نژادی . تلاش نخبگان کمونیستی ودولتی آذربایجان شوروی برای استفاده ازسیاست حکومتی درآسیمیلاسیون گروههای نژادی ایرانی آران وآذربایجان .افزایش بیداری ملی واقوام منطقه دردوره پروسترویکا (بازسازی ) گلاسنوست (فضای بازسیاسی ).

گسترش ایدئولوژی پان تورکسیم برای مقابله با گرایش ساکنین منطقه به زادگاه سابق وایده های انقلاب اسلامی جعل وتحریف حقایق تاریخی توسط پان تورکسیتهای آکادمی ملی جمهوری آذربایجان .جعل نتایج سرشماری جمعیت جمهوری آذربایجان وتبلیغ آمارهای دروغین دررسانه های جمعی .

سیاست آمریکایی « مدل ترکیه ای » برای جمهوری آذربایجان . نیات واقعی تورا نیستها. تبلیغات ضد ایرانی وضد اسلامی دررسانه های جمعی جمهوری آذربایجان.

دلایل عدم اجرای تعهدات قانون اساسی وبین المللی درخصوص حقوق اقوام وتوسعه زبانهای آنها. سرنوشت زبان تالشی وقوم تالشی درجمهوری آذربایجان. 

 

 

 


تاریخ مطالعات زبان تاتی (ارانی امروزین) در قفقاز

تورک دلالیان[17]

 

 

زبان تاتی قفقاز یا ارانی مدرن متعلق به گروه زبانهای امروزین ایرانی است. گروههای نژادی ساکن در نواحی کوهستانی جنوب شرقی قفقاز و نیز مناطق نزدیک به کناره های دریای مازندران به این زبان سخن گفته و می گویند. این نواحی در گذشته بخشی از سرزمین های تاریخی اران و شیروان بوده اند.

اصطلاح «زبان تاتی» در حقیقت به مجموعه ای از گویش های شفاهی متمایز از هم در این گروههای نژادی باز می گردد. تاریخ این زبان و مردمی که به آن سخن می گویند در طول سده ها در پرده ای از ابهام پوشیده شده است.

تات های قفقاز بر پایه وابستگی های مذهبی شان به سه گروه تقسیم می شوند : تات های مسلمان، تات های یهودی و تات های مسیحی، یا ارمنی ـ تات ها. تات های مسلمان شیعه و سنی مذهبند، تات های یهودی، مذهب اسرائیلی (نام کهن مذهب یهودی که به دولت اسرائیلی کنونی مربوط نیست) دارند، و ارمنی ـ تات های مسیحی جزء خانواده کلیسای روحانی ارمنی هستند. هرچند هر سه گروه نژادی ـ مذهبی یاد شده، همگی ایرانی زبان هستند، با این همه در میان خود، گذشته از اختلافات مذهبی و قوم نگاشتی، دارای تفاوتهای گویشی چشمگیری نیز هستند. در نتیجه اصطلاحات بکار گرفته شده از سوی پژوهشگران مانند مسلمان ـ تات، یهودی ـ تات و ارمنی ـ تات کاملاً درباره گویش ها و به عبارت صحیح تر درباره گونه های زبان شناختی ای به کار برده می شود که تات ـ مسلمانان، تات ـ یهودیان و تات ـ مسیحیان بطور دوجانبه به آنها تکلم می کنند.

با توجه به وجود این سه گونه زبانی، می توان از یک زبان عمومی «تاتی قفقاز» سخن به میان آورد که به گروه زبان های ایرانی غربی تعلق دارد و همراه با ترکی در آغاز سده بیست میلادی یکی از دو زبان اصلی ارتباط در اراضی آذربایجان کنونی بوده است. با در نظر گرفتن این حالت، بجای بکارگیری اصطلاح تاتی می توان از اصطلاح ارانی استفاده کرد که بطور صحیح تری گسترش تاریخی و جغرافیایی تات های قفقاز را نشان می دهد.

این مقاله بخشی از نتایج کارهای پژوهشی انجام شده در برنامه دید روی بنیاد علوم انسان پاریس را در بر می گیرد. 

 

 

 


اسماعیل شیروانی ، رهبرصوفیگری درآذربایجان.

محمد ریحتیم[18]، فریض خلیلی[19]، آی گون محمدوا[20]

 

 

آذربایجان یکی ازاولین مناطقی می­باشد که اسلام را پذیرفت این موضوع که صوفیگری یکی ازتأثیرگذارترین فاکتورهای درپذیرش اسلام توسط ساکنین محلی بود یک حقیقت مسلم است.

بسیاری ازرهبران صوفیگری درآذربایجان می زیسته اند دسته ای ازطریقت های مشهور دراین منطقه بوجود آورند.

صوفیگری آذربایجان درسایۀ حجره هایی که مؤسس آنها مریدان ابوالسعید ابولخیر بودند بسیارگسترش یافت تحت تأثیرعقاید وطریقت سهروردی ،طریقت های ابهری ،زاهدی ،خلوتی وصفوی به وجود آمدند .

جریانهای فلسفی وعرفانی ای چون اشراقی ،آخیلی وحورونیسم ظاهرشدند آذربایجان زادگاه صدها شاعرصوفی (باباکوهی باکوئی ،افضل الدین خاقانی ،نظامی گنجوی ،عمادالدین نسیمی ،قاسم انورو….)می­باشدوبه عنوان یکی ازمشهورترین مراکزفرهنگی فلسفه ،تاریخ وادبیات صوفیگری ،درطول قرنها برکشورهای جهان تأثیرگذاربوده است.

بنیانگذارجریان صوفیگری «نقشبندی » شیخ محمد بهاء الدین ابن محمد البخاری می باشد که درمنابع تاریخی ازاوبا عنوان «شاه نقشبند» یاد شده است.

پس ازمرگ بهاءالدین با تلاش جانشینان وادامه دهندگان راه وی – علاء الدین عطار(1400/808) زاهد براخشی ومحمد پارسی (1419/822) – جریان « نقشبندی » درمحدودۀ وسیعتری گسترش یافت .

درهندوستان ، جریان «نقشبندی » درسایۀ فعالیت امام ربانی (متوفی 1034 و1624) که برای اولین بارمفهوم «وحدت شهود» را مطرح کرد شهرت یافت.

درقرن 19 درقفقازهمانند تمام مناطق شرق اسلامی بسیاری ازدانشمندان ،روشنگران ،اصحاب هنرورجل سیاسی ، شیوخ ومریدهایی بودند که جریان «نقشبندی » را برترمی شمردند درآذربایجان ،اولین نمایندگان «نقشبندی » ازقرن 15 مشهورشدند.

نویسندۀ اثر «الفتوح الالهیه والمفاتیح الغابیه » - کتابی که ازجایگاه ویژه ای درتاریخ تفسیربرخورداراست ، نعمت الله نخجوانی ، مفسرآذربایجانی بود .

اسماعیل شیروانی، نمایندۀ جریان «نقشبندی » نقش مهمی درتاریخ صوفیگری ایفا کرد اسماعیل شیروانی پس ازکسب اجازۀ مخصوص ازمولانا خالد برای تبلیغ معارف معنوی خود درسال 1817 ازبغداد به زادگاه خویش – قصبۀ کوردمید – برمی گردد وفعالیت تبلیغی خود را تاسال 1826 یعنی تا زمان اخراجش ازمنطقه ادامه می دهد.

پیروان وی به گسترش تعلیمات وی درتمام قفقازادامه داد واین امربه شکل گیری ایدئولوژی ملی درنزد قفقازیها یعنی « مریوسیم» کمک کرد. 

 

 

 


آذربایجان ایران در سیاستهای اتحاد شوروی در 1946 ـ 1945

مهر ساهاکیان[21]

 

 

هدف از چکیده مقاله معرفی مسئله آذربایجان ایران در فاصله 1946 ـ 1945 و نشان دادن این نکته است که اتحاد شوروی با افزایش فشار بر ایران می کوشید فرقه دمکرات آذربایجان را ایجاد کند که هدفش جدایی آذربایجان از ایران و الحاق آن به آذربایجان شوروی بود.

در طول جنگ جهانی اول تهاجم نیروهای ترک در 28 ماه می سال 1918 م. به قفقاز در اران و نواحی شیروان زمینه ساز پیدایش یک جمهوری نوظهور موسوم به آذربایجان گردید که با یکی از ایالتهای ایران هم نام بود.

پیدایش یک جمهوری تازه با نام یکی از ایالتهای ایران بعدها در جنگ جهانی دوم به انجام تحریفات جدید مجال می داد. اتحاد شوروی با در نظر گرفتن نارضایتی عمومی نسبت به سیاست های اقتصادی غیرمولد دولت و با توجه به مقاصد ارتش سرخ در آذربایجان ایران سرگرم برنامه ریزی برای اعمال فشار بر ایران شد. برای اجرای اهداف یاد شده و به منظور افزایش ابعاد فشار بر ایران، اتحاد شوروی جهت تشکیل فرقه دمکرات در آذربایجان ایران اقداماتی به عمل آورد. فرقه می بایست ایدئولوژی جدائی آذربایجان از ایران و الحاق آن به آذربایجان شوروی را در گستره عمل به کار می گرفت.

هدف اصلی شوروی ها جدائی آذربایجان ایران و اتحاد آن با آذربایجان شوروی نبود، بلکه آنان با این اقدام تنها به دنبال اعمال فشار بر همه ایران بودند. در آن دوران خاص چنین جداسازی ای شدنی نبود و تشکیل شرکت نفت مشترک این شانس را به شوروی ها می داد که به وارد ساختن فشار بر ایران بپردازند. اتحاد شوروی به سبب موافقتنامه همکاری دوجانبه 4 آوریل سال 1946، نیروهای خود را از ایران خارج ساخت. آن کشور بر پایه همین موافقتنامه امتیاز سازماندهی تولید نفت ایران در مناطق شمالی کشور را نیز به دست آورده بود. براساس طرح یاد شده، شرکت نفت مشترک از راه کمک به افزایش توان تشکل هایی که قرار بود در زمان مقتضی به قدرت دست یابند به وارد آوردن فشار بر ایران می پرداخت. به دنبال امضای قرارداد ایران نیروی نظامی به آذربایجان اعزام کرد، سران فرقه به آذربایجان شوروی رفتند و ایدئولوژی (جدائی طلبانه) به مرحله اجرا در نیامد.

به این ترتیب به این استنتاج می رسیم که فرقه توسط اتحاد شوروی و به مثابه ابزاری برای فشار بر ایران شکل گرفت و جنبشی ملی آن را به وجود نیاورد، و اگر چنین بود می بایست کارایی خود را نشان دهد و بلافاصله پس از خروج ارتش سرخ متوقف نگردد. به این ترتیب در صورتیکه فرقه یک جنبش ملی واقعی بود می بایست تا پایان کار و تا دستیابی به استقلال به مبارزه خود ادامه دهد. 

 

 

 


 موقعیت اجتماعی- اقتصادی ایران وداغستان درخلال نیمه اول قرن18

( براساس منابع واسناد دانشمندان روسیه وشوروی)

حسین سیف الله یویچ تقی زاده[22]

 

 

درربع اول قرن18 دردهم آمیختگی پیچیده روابط روسیه- ایران درقفقازبخصوص در داغستان روی داد. درطول دوره طولانی تاریخ، دولتهای همسایه ایران، روسیه وترکیه که هرکدام منافع ژئوپلیتیک خود را دراین منطقه داشتند، به صورت فعالی برمواضع سیاست خارجی وروحیه حکام واتحادیه های محلی مناطق مسکونی داغستان تاثیر می گذاشتند ومی کوشیدند حمایت آنها را درمبارزه برای حوزه نفوذ درقفقاز جلب کنند. بخش عظیمی ازآثارمختص بررسی این دوره است، که ازجمله آنها می توان به آثار لوپوخین، سفیر روسیه درایران درسالهای 1718-1715 اشاره کرد. اودرآثارخود درباره شرایط داغستان، شیروان وایران، تحلیل مفصلی ارائه می دهد. تالیفات سومویلوف که به توصیف نتایج صورت گرفته با مشارکت وی درخصوص سواحل غربی وجنوبی خزر ولشگرکشی نیروهای روسی ازخیلج آگراخان تا انزلی ورشت می پردازد، درزمزه این منابع است. همچنین می توان به آثار برزین اشاره کرد که حاوی اطلاعات بسیار با ارزشی درباره این دوره است(سفربه داغستان وماوراء قفقاز. قازان،1850)؛ آثارزیر نیزدرزمره این منابع قرارمی گیرند: تالیفات ملوچونف (لشگرکشی پتر کبیربه ایران. پیک روسیه، مسکو،1874)؛ آثاراولیا نیتسکی (کنسولگری روسیه درخارج درقرن 18،مسکو،1889)؛ آثارنیویروفسکی (نگاه مختصرتاریخی به مناطق شمالی ومرکزی داغستان درنسبتهای توپوگرافیک وآماری، سنت پترزبورک.1847)؛ آثار باکیخانوف (گلستان و ایران: درباره تاریخ داغستان وشیروان اززمانهای قدیم تا سال 1813، باکو، 1991). 

کلید واژه ها: ایران، آسیای میانه، خان نشین خیوه، اختلالات شیعه وسنی، روابط متقابل، میراث فرهنگی.  

 

 

 


 برخی از اشتراکات فرهنگی ایران و آذربایجان

ابوذر علی اکبر اف[23]

 

 

آذربایجان و ایران مراکز فرهنگی کهن مهم شرق می باشند و دارای دسته ای اشتراکات فرهنگی هستند. نمونه های مشترک فرهنگ مادی، حقایق تاریخی و سر چشمه های این دو مرکز فرهنگی بیش از صد سال است که مورد بررسی قرار می گیرند. اما در حال حاضر نیز در این موضوع، برخی مسائل بررسی نشده باقی مانده اند که از اهمیت علمی زیادی برخوردارند. زمان، شرایط و مکان ظهور آئین زردشتی، تشیع، تسنن، و دیگر جریانهای مذهبی، پیدایش آنها، خانقاهها، مساجد، بزمها که به عنوان پرستشگاهها محسوب می شدند و بررسی ارزشهای اسلامی، در زمره این موضوعات قرار می گیرند.

دهها اثر تاریخی در خاک ایران کشف و مورد بررسی قرار گرفته است. معابد، دخمه ها و بسیاری از نمونه های دیگر فرهنگ مادی که مربوط به آئین زردشتی هستند، جز آنها می باشند. چنین آثاری در خاک جمهوری آذربایجان نیز کشف شده اند، بخصوص در قسمت جنوب شرقی آذربایجان منجمله در مناطق بیله سوار، جلیل آباد، ماسالی و یاردیملی.

یک هیئت تخصصی بیش از 30 سال است که تحقیقات باستانشناسی و نژاد شناسی در نواحی جنوب شرقی آذربایجان انجام می دهد. در نتیجه ی تحقیقات در این منطقه، نمونه های متعدد فرهنگ مادی، باقیمانده ی بنای معابد و محل های دفن که مربوط به آتش پرستی است نیز پیدا شده است.

این آثار بیش از جاهای دیگر در مناطق جلیل آباد، بیله سوار و ماسالی به ثبت رسیده اند ه بخش وسیعی از محدوده دشت مغان را اشغال می کنند.

بازمانده سکونتگاههای پیدا شده در منطقه جلیل آباد در قصبات ها ماشهر، سعید بازار ، مچیتلی تلا در روستای ساداتلی، باقیمانده بنای معبد پیرخنجر در روستای تورک یولو و آثار دخمه ها در قصبات اچار، پارسوب، آلاشهر، آثار معبد آبا- دردی در محدوده منطقه یاردیملی، حاکی از ریشه های قدیمی آتش پرستی در این منطقه هستند. پیدا شدن تندیس های گاو، شیر، سگ، خروس، شمعدانها، هاون ها و... در محل های دفن در قصبات دردوره های زمانی مختلف، مستقیما مربوط به آئین زردشتی هستند.

آثار اجاق در مناطق دفن مردگان توجه زیادی جلب می کند. درمکانهای تدفین زیر زمینی قصبات امیر – تیورب، تزه آلوادی منطقه ماسالی و محلهای دفن کوچک در قصبات عبش آباد و تکله منطقه جلیل آباد، آثار پشته آتش پیدا شده است. بی شک، این آثار و علامتها با آتش پرستی درارتباط است.

شایان ذکر است که تحقیق درباره ریشه های مشترک فرهنگ های ایران و جمهوری آذربایجان از اهمیت زیادی برخورداراست. اما این کار مشکلاتی نیز دارد برای بررسی این موضوع باید به طور هدفمند هیئت مشترکی تشکیل داد وتحقیقاتی در خاک دو کشور انجام داد. این امر، امکان بررسی عمیق روابط متقابل تاریخی، فرهنگی و اقتصادی بین مردم ما را فراهم می آورد. در آن صورت می توان عقیده آتش پرستی که بین دو ملتت، مشترک می باشد را مورد بررسی قرار داد و به گونه ای علمی درصدد توضیح آن برآمد.

 

 

 

 


عاشورا وهویت جامعه شیعی شهردربند

یکاترنیا لئونیدوا کاپوستینا [24]

 

 

دربند تنها شهرروسیه است که اززمانهای قدیم جامعه شیعی درآن بصورت متراکم سکونت دارد اجتماعی که درحال حاضر حدود 30% جمعیت شهرراتشکیل می دهد مهمترین رویداد مذهبی سال برای شیعیان ،یعنی روزعاشورا که دردوره شوروی علیرغم مخالفت حکومت ،برگزارمیشد امروزدیگرازحالت رویدادی نیمه مخفی درآمده است .

بزرگداشت این روزمهمترین رویداد مذهبی سال برای شیعیان دربند می باشد وبه صورت محسوسی برشکل گیری هویت اجتماع شیعی دراوایل قرن 21 تأثیرمی گذارد .درشرایط اتحاد ارضی شکننده جامعه آذربایجانی [شهر] دربند وهمچنین فعالیت مهاجرتی شدید افراد آن ،عاشورا رویدادی است که این اجتماع را باهم یکی می کند ،چون که همه افراد این جامعه درتلاشند تا درایام محرم به خانه برگردند. عقیده «برگزیدگی » مذهبی شهرنیزبرهویت افراد جامعه شیعی دربند تأثیر می گذارد.

داستانهای مربوط به بازدید پیامبراسلام، حضرت محمد(ص) وامام علی (ع) ازشهردربند ، حکایتها وداستان های مهمی درمیان اجتماع هستند افراد این اجتماع دربند را به عنوان مرکزسنتهای حفظ شده عاشورا که مملوازتأثرات وغم واندوه های حقیقی تراژدی هستند می شناسند.

اطلاعات آگاهان وخبررسانان دراین باره که بسیاری ازاهالی باکو درروزعاشورا به شهردربند می آیند تا مراسم این روزرا درآنجا برگزارکننده تأئیدی براعتبارشهراست انگار، دربند برای کسب عنوان بهترین شهردرقفقاز که سنتهای قدیمی شیعی را حفظ کرده است، با باکوی پایتخت، درحال رقابت است.

اما برای جوانانی که تحصیلات مذهبی را درایران انجام داده اند، سنتهای محلی عاشورا دربند یک ارزش مسلم وقطعی نمی باشد ایده مطابقت این مراسم ومناسک با مفهوم حقیقی تشیع – ازنظرآنها – برای آنها به مراتب از ارزش زیادی برخوردار است اما این اختلاف نظرات در داخل اجتماع شهر دربند ، باعث تقسیم شدن آن به دوگروه و جبهه نمی شود چون مانند این است که اغلب آنها درداخل یک خانواده وجود د ارند.

دهه محرم (عاشورا) آن لحظه اوجی است که اجتماع شیعی دربند به صورت حداکثری درمباحثات مذهبی شرکت می کند این امربه اجتماع این امکان را می دهد تا اتحاد «اعتقادی » خود را درشرایط احاطه ازسوی اهل تسنن حس کند جایگاه والای شهردرجهان تشیع را مشخص کند وحول این رویداد مذهبی به یکپارچگی برسد . 

 

 

 


عمومیت سنتهای فرهنگی مردمان داغستان، آذربایجان و ایران بمثابه بنیان یک همسایگی خوب در منطقه

ایرینا لیساک[25]

 

 

ریشه های ایرانی و ترکی فرهنگ عامه، نوروز، ویژگی خانه های سنتی در شرایطی که روز به روز بر دامنه ناآرامی سیاسی در قفقاز و آسیای مرکزی افزوده می شود وظیفه دانشمندان است که عمومیت و همسانی گذشته تاریخی، سنت های فرهنگی، رسومات مردمان ساکن در این سرزمین ها را نشان دهند، چنین اقدامی می تواند احترام متقابل و روابط و مناسبات خوب همسایگی را در میان اقوام منطقه ایجاد نماید. به رغم تاریخ مناسبات سیاسی پیچیده میان ایرانیان، ملتهای قفقاز، و دولت روسیه می توان نقاط پیوند و ارتباط زیادی را میان آنها مشخص نمود. نخستین نقطه های این پیوندها عمومیت و همسانی باورهای مذهبی و سنت های فرهنگی مربوط به آن باهم متحد می شوند. از این گذشته شماری از سنت های مردم داغستان و آذربایجان مربوط به آن با هم متحد می شوند. از این گذشته شماری از سنت های مردم داغستان و آذربایجان ریشه در آیین زرتشت دارند. از این رو بر پایه داده های نویسندگان دوران باستان، رسم کوه نشینان زاگرس چنان بود که مردگان خود را در بلندی ها رها می ساختند تا شاید پرندگان گوشت از استخوانشان جدا سازند. مناسک مشابه آن از مشخصه های کیش زرتشتی است. بخش عمده فرهنگ عامه اقوام منطقه بُن مایه های مشترک ایرانی و یا ترکی دارد. برای نمونه در فرهنگ عامه تات مشخص نمودن بنیان های کهن ایرانی آشکارا امکان پذیر است. تعطیلات نوروز که ریشه باستانی ایرانی دارد بطور گسترده ای در ایران و آذربایجان مدرن جشن گرفته می شود. بسیاری از ملت های داغستان گمان می کنند که تعطیلات نوروز تنها خاص آنهاست. خانه های سنتی شمال غربی ایران شبیه سکونتگاه سنتی و ملی کویموک ها، آوارها، و دارگین هاست. چنین خانه ای در داغستان «تاوخانه» نامیده می شود و این همان واژه ای است که در ایران و تاجیکستان برای خانه بکار می رود.

کلید واژه ها : عمومیت سنتهای فرهنگی، مناسبات همسایگی، اسلام، اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع آیین زرتشت

 

 

 


آبشرون- آران- سرزمین   موعود.

باکو- پایتخت آتلانتیکی - مهد تمدن ایران.

عارف ماگراموف[26]

 

 

آثار تمدن کهن ازخلیج فارس تا اورال، ازتیان شان تادریای سیاه گسترده شده اشت. انها، آثارتمدن ایران است. تاریخ تمدن ایران بطورنامطلوبی مورد بررسی قرارگرفته است وبعضی اوقات عملاً وازروی قصد درهمه زمانها مورد تحریف واقع شده است.

درسایه انقلاب اسلامی ایران، برای مردم ایران وبرای همه ما امکان منحصر بفردی فراهم شده است تا کل تاریخ را تا زمانهای کهن بطورعمیق مورد بررسی قراردهیم

تقریبا تمام اقوام ایرانی، افسانه های مربوط به سرزمین مقدس«اولیه» وتصورات زیبا وخوب درباره «قرن طلایی» بشریت که درارتباط با آن است را حفظ کرده اند. این، دراوستا، کتاب مقدس زرتشتی(تعلیمات کهنی که درسرزمین ایران بوجود آمد وسرچشمه ای برای مذاهب دیگرجهان شد) انعکاس یافته است. بسیاری ازدانشمندان معتقدند که تمدن نمونه کهن پیشرفته که نمایندگان آن دانش وفرهنگ خود را به اقوام ابتدائی واولیه سرزمین منتقل کردند، نمونه وسرمشق کاملی برای ساکنان آتلانتیک شد. تقریبا تمامی اسطوره ها ازاین سخن می گویند که زمانی یک سیرتحولات ناگهانی قدرتمند این تمدن کهن را نابود کرده است. برای این می توان ساکنان آتلانتیک را مثال آورد که به نظرما، با مرکزیتی درشبه جزیره آبشرون درسرزمین های ما قرار داشتند، مایلم درخصوص دلایلی جایگزینی زبان بسیاری اقوام دارای زبانهایی که ریشه ایرانی دارند با زبانهای گروه ترکی نیزصحبت کنم. همچنین درباره لزوم اتحاد اقوام ایرانی دربرابرهجوم آمریکایی- اسرائیلی مطالبی بگویم. می خواهم که حکومت جمهوری اسلامی ایران را ازطرف جنبش خطاب قرارداده  وتقاضای حمایت ازما درمبارزه با رژیم دیکتاتوری علمی یف ها را مطرح سازم که با قیمانده فرهنگ ایرانی درآذربایحان را نابود می کند، اقوام ما را آسیمیله می کند وسیاست ترکی سازی اجباری تاریخ واقوام ما را اعمال می کند.

 

 

 

 


خان نشین شکی درنظام روابط بین المللی درنیمۀ دوم قرن 18

سام ول مارکاریان[27]

 

 

اولین باری که ازشکی به عنوان یک قلمرو مستقل یاد شده ، مربوط به قرن 6 میلادی است درقرن 7 مؤسس کالانکاتواتسی مورخ از شکی به عنوان محدوده ای نام می برد که ازمنطقه آلازان تا مرزشیروان ودرجنوب تا رود کرگسترده شده است.

ازقرن 7 تا پایان قرن 8 شکی درتبعیت حاکم آلمانی قرارداشت اما ازسال 820 (یا سال 822) این متصرفه با عنوان حکمران ایرانشاهی علیه اعراب قیام می کند  وتبدیل به منطقه ای نیمه مستقل ازحاکم عربی خلافت « سیویر»(«یا آرمینیا») دردوران سهله سمباته آنه می شود.

پس ازسقوط حکومت تزاری درقرن 10 درآلبانی ،اعراب ازحکومت حاکمان محلی بر شکی جلوگیری می کردند والی منصوب شده ازسوی خلیفۀ مأموران خود را برای حکومت براین منطقه تاشمال درشکی انتصاب کرد .

درقرنهای 12-11 بیشترمأموران تزارهای گرجی بر شکی حکمرانی می کردند و ناحیۀ قبله جزء متصرفات گرجی قرارگرفت .چنین وضعی تا هجوم مغولها درقرن 13 برقراربود.

دراواخرقرن 14 دردورۀ حملۀ نیروهای تیمورلنگ به قفقازدوباره ازمحدودۀ مستقل  شکی درمنابع یاد می­شود ازسال 1444 جاندارقالاکشیش اوغلی یکی ازساکنین محلی شناخته شدۀ شکی ، اسلام آوردوسلسله جدیدی را پایه گذاری کرد.

درسال1743 ، بازماندۀ طایفۀ قالاکشیش ، درزمان قیام اهالی شکی علیه نیروهای ایرانی ، مقاومت آنها دربرابرنیروهای نادرشاه را رهبری می کرد او،حاجی چلبی ، خان آیندۀ شکی بود.

ازسال 1743 تاسال 1805 (یا تازمان امضای عهدنامۀ گلستان سال 1813) خان نشین مستقل شکی وجود داشت درسال1819 به دست فرمانروایان روسی این خان نشین منحل شد ومحدودۀ خان نشین به ناحیۀ مستقل تبدیل شد آخرین خان ازطایفۀ قالاکشیش به نام محمد حسن خان به خدمت روسها درآمد ومورد لطف فرمانروایان تزاری قرارگرفت.

علیرغم نامه ها وتقاضاهای کریم خان زند ولشکرکشی های آقا محمد خان قاجاربه قفقازدراواخرقرن 18 (درسالهای 1795و1797) ، خان نشین شکی ، حکومت حکمرانان ایرانی را پس ازمرگ نادرشاه درسال 1747 به رسمیت نشناخت وکوشید ازطریق مانوردیپلماتیک،استقلال خود را هم دربرابرامپراطوری روسیه ، هم دربرابرایران وهم دربرابرتزارهای گرجی حکومت کارتلی – کاختی، حفظ نماید . اما روسیه قصد حفظ هیچ حکومت کوچک نیمه مستقلی درقفقازرا نداشت وایران اهرمهای عملی تأثیری گذاری برموقعیت را در اختیار نداشت و نتوانست مانع استقرارروسیه درشکی وتمام قفقاز جنوبی شود . بدین ترتیب ، خان نشین شکی در قفقاز جنوبی ازبین رفت. 

 

 

 


تالشی ها : گذشته و حال

اسماعیل موسایویچ شعبان اف[28]

 

 

تاریخچه قوم تالش ریشه دراعماق قرون دارد، دردوران ماقبل تاریخ  یعنی زمانی که بشریت هنوز دراسارت جهان بینی اساطیری قرارداشت.

ما اولین اطلاعات مربوط به اجداد تالشی ها  را درمنابع آشوری وبعدها درمنابع نویسندگان یونانی ورومی مانند: هرودوت، استرابون، کتسی، پلوتارخ و.... می یابیم .

تالشی ها اخلاف ساکنین بومی کهن حاشیه خزرجنوب غربی – کاسپی ها ، کادوسیها ، گل ها وآماردها – می­باشند که بعدها درترکیب دولت مقتدرماد قرارگرفتند .

ازقرن چهارم ، موجهای مهاجرتی هون ها از قفقاز شمالی وازقرن 6 خزرها آغاز می­شود این کوچ نشینها ازکناردهات و آبادی­های کشاورزان با بی تفاوتی عبورنمیکردند واغلب آنها را نابود می ساختند.

ازاوایل قرن 11 دسته های عظیم ترکی – مغولی ودسته هایی ازآسیا که درسرراه خود همه چیزرا ازبین می برند به ماوراء قفقازمی آیند : شهرها وتمام زیربناهای آذربایجان وآران ویران میشوند کانالها پرمی شوند. دسته های ترکی – مغولی به همراه خانواده ها وتمام دارائی خود به سرزمین تسخیرشده آمدند وبدین ترتیب درقرون 12تا 13 حدود 200 هزارخانوارآنها درماوراء قفقازساکن می شوند.

بیگانگان جدید یعنی ترک – مغولها ، کوچ نشین بودند ، نه کشاورزبه همین دلیل توجه لازم را به کانالهای آبیاری که کاملاً بند آمده بودند نکردند درجای آنها باتلاقها پدید آورند.

جمعیت ساکنین بومی کاهش یافت بخشی ازآنها به کوههای تالش ، قفقاز و قراباغ گریختند وبخشی توسط ترک – مغولها استحاله شدند.

زبانی که ساکنین آذربایجان مدت زمان طولانی تا قرن 12 بدان تکلم می کردند «آذری » نامیده می شد باید خاطرنشان ساخت که ازبین تمام زبانهای ایرانی «آذری » (تالشی ) احتمالاً بیشترین قرابت را با زبانهای اسلاوی دارد. زیرا همه آنها ازیک گروه هند واروپایی نشأت می گیرند.

این زبان تا قرن چهاردهم درخاک آذربایجان ، زبان غالب بود ازاوایل قرن چهاردهم « آذری » رفته رفته جای خود را به ترکی می دهد .

زبان ترکی به موازات فارسی ، زبان بین ملیت ها بود اما هیچ گونه قرابتی با بسیاری ازاقوام (منطقه) (لزگی ها ، تاتها ، اودینها و....) منجمله با ساکنین بومی اران یعنی تالشی ها نداشت.

ترکها خودشان را «مسلمان» می نامیدند(که تا این زمان نیزدرمیان آنها حفظ شده است) اقوام دیگرمنجمله روسها ،آنها را در«تاتارهای قفقازی » «تا تارهای آذربایجانی » می نامیدند. آنها درحالی که درمجاورت وکنارساکنین محلی زندگی می کردند دربیشترمناطق به شیوه زندگی نیمه کوچ نشینی ادامه می دادند.

بدین ترتیب عنصرنژادی بومی آذربایجان وآران به تدریج هویت ملی خود را ازدست داد ازقرن 18 با تشکیل خان نشین تالش ، تالشی ها نقش مهمی درپروسه های سیاسی ایفا می نمودند که همراه با جنگهای دوگانه روسیه – ایران بود وبا الحاق خان نشین تالش به روسیه پایان یافت.

این وقایع درکتاب حسین احمدی با عنوان «تالشی ها ازدوره صفویان تا پایان جنگ دوم روسیه – ایران سالهای 1828-1826» به طورمفصل توضیح داده شده است.

پس ازتشکیل اتحاد جماهیرشوروی سوسیالینی درسال 1922 ، تالش درترکیب آذربایجان شوروی – که ازنوشکل گرفته بود- داخل شد .فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی درسال1991 منجربه تشکیل جمهوری ترک آذربایجان شد وخطرآسیمیلاسیون تالشی ها ودیگرگروههای نژادی بومی آران درداخل یک  دولت ترک به وجود آمد.

کلید واژه ها: آذربایجان، آران، تالشی ها، کاسپی ها، کادوسی ها، مادها، ایرانیها، زبان تالشی  

 

 

 


باستانشناسی وبررسی شهرقرون وسطایی آذربایجان

تاریخ دوست یف میروت اوغلی[29]

 

 

تحقیقات باستانشناسی ثمربخش شهرهای قرون وسطایی آذربایجان ازاواسط قرن 20 آغازشدند،گرچه اولین گامها دراین زمینه دردهه 30 قرن گذشته برداشته شدند.درنتیجه بررسی منابع باستانشناسی و کتبی مشخص شد که آذربایجان قرون وسطایی درحوزه تمدن اسلامی قرارمی گرفت که جنبه متمدن و شهرنشینی داشت. مشابه دیگرشهرهای شرق اسلامی ،طرح ونقشه شهرهای آذربایجان ، سه قسمتی بود، - قلعه یا مرکز( ایچ قالا) .خودشهر(شهرستان) وحومه(رباط) . شکل گیری هریک ازاین قسمتها متأثرازفاکتورهای سیاسی – نظامی، اداری، صنعتی – تجاری، فرهنگی – ایدئولوژیک وسایرعوامل بود .

ویژگی مهم شهرهای قرون وسطایی وجود دیوارهای دفاعی بود تمام شهرها استحکامات پیشرفته ای داشتند به محافظت ازقلعه وخودشهراهمیت خاصی داده می شد.

تحقیقات باستانشناسی حکایت ازسطح پیشرفته کارساخت وسازدارد ساخت وسازشهرها بصورت محله ای بود عمران وآبادی شهری به سطح بالایی رسیده بود که با تسریع فرایند شهری سازی اصول وقواعد اسلام ورشد اقتصاد وفرهنگ درارتباط بود.

شهرها که پتانسیل تولیدی ، فرهنگی وفکری را تمرکزمی کردند ،تاثیرزیادی برتوسعه اجتماعی – اقتصادی وفرهنگی جامعه می گذاشتند وزمینه های فعالیتهای مختلف واثرگذاری را فراهم می آوردند تولید صنعتی وتجارت اساس اقتصاد شهری را تشکیل می دادند درصنایع فلزکاری ، سفالگری وشیشه گری ودیگررشته های صنعت موفقیتهای زیادی کسب شدند.

با استفاده ازمنابع باستانشناسی وسکه شناسی می توان شاخصه ، حجم وخط مشی تجارت ،تجارت با جامعه روستایی وتجارت بین شهری وخارجی را نشان داد.

توسعه زندگی شهری شرایط لازم برای بالارفتن سطح رشد فکری را ایجاد کرد حفریات باستانشناسی فرهنگ درخشان ومخصوص بخود شهرقرون وسطایی آذربایجان را نمایان ساخته اند با استفاده ازیافته ها واطلاعات باستانشناسی می توان سطح اختلاط سنتها ،ابداعات وتأثیرمتقابل درفرهنگ شهری را مشخص نمود به کمک تحقیقات باستانشناسی مراحل توسعه شهرقرون وسطایی آذربایجان مشخص شده است قرون 12-11 دوره شکوفایی واعتلا بوده است. 

 

 

 


اطلاعات استرابون درباره سیاست رومی آتروپاتن

ایرادانجفوا[30]

 

 

بازه زمانی قرن اول قبل ازمیلاد تا قرن اول بعد ازمیلاد ، دوره فعالسازی روابط خارجی ماد- آتروپاتن بود استرابون تاحدی هم عصراین وقایع بود که این امر کتاب او را درنزد ما بسیار پرارزش می کند. استرابون درتوضیح سیاست رومی آتروپاتن ،دو دوره مختلف درتاریخ روم را معرفی می کند.

1) آغازلشکرکشی شرقی مارک آنتونی 2) حکومت اوکتاویان آگوست .

واضح است که هدف لشکرکشی شرقی آنتونی علیه پارت بود قبل ازآغازاین لشکرکشی ،آتروپاتن ازپارت حمایت می کرد وسوگیری ضد رومی خود را اعلام کرده بود آنتونی درسال 36 قبل ازمیلاد به آتروپاتن حمله ای انجام داد ویکی ازمراکزآن را محاصرکرد. اما درنهایت این حمله به شکست انجامید

درتکمیل اطلاعات استرابون باید به این نکته اشاره داشت که درسال 35 قبل ازمیلاد آنتونی ازمناقشه بین آتروپاتن و پارت بهره می برد وآترپاتن را به سوی روم جذب می کند و به وسیله نامزدی پسرخود ،اسکندر، با شاهزاده خانم یوتاپه درسال 34 قبل ازمیلاد این اتحاد را مستحکم­ترمی کند.

پس ازسقوط سیاسی ومرگ آنتونی درسال 30 قبل ازمیلاد ، اوکتاویان – آگوست آینده – به مجازات ودورکردن آرتاواز اول آتروپاتنی – پیرو آنتونی – ازروم دست نزد سیاست آگوست منجربه این شد که بسیاری ازاقوام ،منجمله مادیها ( آتروپاتنی ها )به وی مراجعه کنند و تقاضای دوستی را مطرح سازند  استرابون این رویداد مشهوردرتاریخ روم را تأئید کرده است که در«آنها ( آتروپاتنی­ها) به سزار(آگوست)مراجعه کردند وتقاضای دوستی را مطرح ساختند خود آرتاواز اول آتروپاتنی وخاندان وی طرفداراین مناسبات با روم بودند.

منجمله: پسرش ، آریوبرزن دوم آتروپاتنی ،دخترش ،یوتاپه آتروپاتنی (ملکه آینده کوم ما گنا) ، نوه وی، آرتا وازد دوم آتروپاتنی .

این تأئیدی است برسوگیری رومگرای آتروپاتن دردوره آگوست (خاطرنشان می کنیم که برتری محسوس سکه های مربوط به دوره آگوست درمیان سکه های رومی درمنطقه نیزتأکیدی براین موضوع است. 

 

 

 


آذربایجان وآران درمنابع عربی قرون وسطایی

نائیلیا ولی خانلی[31]

 

 

خلافت اسلامی که درنیمه اول قرن هفتم بوجود آمد ، اثرقابل ملاحظه ای درتاریخ کشورهای مرتبط با آن برجا گذاشت . مشخصه دوران موجودیت این امپراطوری (زمانی قدرتمند) که آذربایجان نیزدرقلمروآن قرارداشت،تغییرات اساسی درزندگی سیاسی واجتماعی – اقتصادی، درفرهنگ مادی ومعنوی اقوام ساکن درآن است درمیان منابع گسترده مربوط به این دوره، آثارتاریخ نگاران وتاریخ نگاران وجغرافیدانان عربی، دسته خاصی ازمنابع را تشکیل می دهد که اطلاعات آنها برای کشف وتوضیح حقایق ورویدادهای آذربایجان دوران قرون وسطی مورد استفاده دانشمندان قرارمی گیرد.

ما درآثارخود مربوط به این موضوع (مانند: «اطلاعات ومدارک جهانگردان جغرافی دان عربی قرون 9 تا 12 درباره آذربایجان» «کتاب راهها وکشورهای مالک ابن خرداد به»«خلافت عربی وآذربایجان » «نخجوان – ازاعراب تا مغولها» «دریای خزردرمنابع عربی »همچنین ازتألیفات طبری، البلازری، الکوفی ، ابن حوقل، الیعقوبی، مسعودی، مقدسی، الاستخری، القرناتی، ابن اسیر، یاقوت و بسیاری دیگراستفاده کردیم.

برای درک بیطرفانه حوادثی که درآن زمان روی داده ودرآثارمؤلفان عرب انعکاس یافته ، ما سعی کردیم که اطلاعات آنها را با نظرانتقادی با موضوعات مورد تطبیق قراردهیم .چون که، بی شک این منابع که درآنها توجه زیادی به منطقه مورد مطالعه شده است .

به همین دلیل ضرورت تشخیص صحت ووثوق آنها وکشف نسخه ای دربین چند نسخه متناقض که بیشتربه واقعیت نزدیک است ایجاد می شود به عنوان مثال مقایسه انتقادی وتحلیل اطلاعات البلازری ،طبری ،الیعقوبی ودیگران که درباره وقایع نویسی مربوط به ورود اعراب برآذربایجان ودیگرولایات حکومت ساسانی می­شود تناقض زیاد حقایق را آشکارمی سازد.

تنها ازراه تحلیل عمیق آنها می­توان به یک معنی مشخص رسید منابع عربی ای (المقدسی ،الاستخری ودیگران) که درآنها اطلاعاتی راجع به برخی تغییرات ایجاد شده درترکیب نژادی وجمعیتی ، درنتیجه ورود اعراب برآذربایجان وآران وجود دارند ،درنزدما ازارزش زیادی برخوردارند (درآثارالمقدسی،مسعودی ) اطلاعاتی درباره زبانهای بی شمارمحلی که درمیان کوه نشینان آران وآذربایجان رایج بوده وهمچنین اطلاعاتی راجع به اعتقادات مذهبی آنان وجود دارد . درجغرافیای سیاسی ، منجمله درسیستم حکومت نیزتغییراتی ایجاد شدند.

اخبارومعلومات مؤلفان عربی (البلازری ،ابن فقیه ،قطامه،یاقوت و...) درخصوص مرزهای آذربایجان وآران، درباره تقسیم بندی اداری آنها، شهرها ، مسیرهای ارتباطی ، تجارت ، مناسبات ارضی، سیاست مالیاتی ، جنبشهای اجتماعی، قیامها، تشکیلات دولتی و... توجه زیادی جلب می کند.

نقشه شماتیک منطقه نیزکه درآثارالاستخری ،ابن حوقل ، الادریسی ودیگران ترسیم شده است ازاهمیت زیادی برای تعیین مرزهای کشورهای مختلف منطقه برخوردارند .

همه این اطلاعات ومعلومات یک باردیگرحکایت ازاهمیت زیادی ویژه ومنحصربفرد تألیفات عربی برای بررسی وقایع روی دهنده درآذربایجان وآران دردوره موجودیت خلافت اسلامی، دارند. این مجموعه اطلاعات واخبار یک پایگاه منابع اصلی برای کشف حقایق موردنظررا تشکیل می دهند.



1. گروه مطالعات ایرانی دانشگاه دولتی ایروان ـ ارمنستان

۲. حقوقدان – کارشناس روابط بین الملل - هلند

۳. کاندیدای علوم تاریخ، انستیتوی باستانشاسی و نژاد شناسی، آکادمی ملی علوم جمهوری ارمنستان

۴. کاندیدای علوم تاریخ، کارمند ارشد علمی، تاریخ آکادمی علوم ازبکستان

۵. مدیرموزه تاریخ شناسی -  تاریخ دان -  استاد تاریخ ارمنستان درکالج

۶ . کارشناس ارشد مطالعات ملی گرایی از دانشگاه اروپای مرکزی واقع در کشور مجارستان - کارشناس مطالعات شرقی در دانشگاه دولتی ایروان - ارمنستان

۷. رئیس مشترک موسسه حمایت ازتوسعه فرهنگ و زبانهای داغستانی

۸. دانشگاه دولتی آستاراخان - روسیه

۹. دکتری علوم تاریخ آکادمی ملی علوم روسیه

۱۰. دکترای تاریخ عضو آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان

۱۱ . کارشناس ارشد علوم تاریخ، شرق شناسی، کارمند علمی مرکزملی نسخ گرجستان

۱۲. نامزد کرسی علوم فلسفی استاد موظف در دپارتمان زبان شناسی تاریخی  انستیتوی فن آوری تاگانروگ - دانشگاه فدرال جنوبی روسیه

۱۳. رییس دپارتمان باستان شناسی و انستیتو تاریخ، باستان شناسی و قوم نگاری داغستان مرکز آکادمی علوم روسیه

۱۴. انستیتوی تاریخ، باستانشناسی و نژادشناسی مرکز علمی داغستان آکادمی علوم روسیه(ماخا چکان، روسیه)

۱۵.  دانشگاه خزر باکو

۱۶. تحصیلات عالی ، فیلولوگ ( زبانشناس تطبیقی )

۱۷.  پژوهشگر بنیاد علوم انسانی پاریس - فرانسه

۱۸. کاندیدای علوم فیلوژی ،رئیس انستیتوی تحقیقات قفقازوابسته به دانشگاه قفقاز

۱۹. کاندیدای علوم تاریخ ،رئیس بنیاد علمی – باستانشناسی موزۀ علمی تاریخ آذربایجان

۲۰ . دانشجوی دکتری بخش علمی – بنیادی سکه سازی موزۀ ملی تاریخ آذربایجان

۲۱. آکادمی ملی علوم ارمنستان، انستیتو مطالعات شرقی

۲۲. کاندیدای علوم تاریخ، ودانشیارگروه تاریخ کشورهای آسیا وآفریقای دانشگده شرق شناسی دانشگاه دولتی داغستان

۲۳ . باکو، انستیتوی باستانشناسی و نژاد شناسی آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان

۲۴. کارمند علمی جزء بخش نژاد شناسی قفقاز، موزه انسان شناسی و نژادشناسی پترکبیر آکادمی علوم روسیه.

۲۵. دکتر علوم فلسفی - پروفسور دپارتمان فلسفه - انستیتوی فن آوری تاگانروگ - دانشگاه فدرال جنوبی، روسیه

۲۶. دکتری اقوام جمهوری آذربایجان

۲۷. دانشیاردانشکدۀ شرق شناسی دانشگاه دولتی ایروان، ارمنستان

۲۸. سیاسیدان ، رئیس سازمان اجتماعی منطقه ای «دیاسپورای تالش»

۲۹. رئیس بخش باستانشناسی ونژاد شناسی آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان

۳۰ . کاندیدای علوم تاریخ دانشکده تاریخ دانشگاه دولتی مسکو(لومونوسوف)

۳۱ . معاون ریاست آکادمی های علوم جمهوری آذربایجان ، مدیرموزه ملی تاریخ آذربایجان.